دیروز خواهر دوست دختر قبلیم رو تو خیابون دیدم. باهم روبوسی کردیم و سوار ماشین کردمش. وقتی از ماشین پیاده شد جای داغی کونشو بو کردم روی صندلی ماشین. اینگار ریده بود تو خودش. چقدر داغ بود و باحال.
خونه
امروز خونه یکی از دوستای دخترم بودم. جوراب پشمی پوشیده بود توی خونه.
بخاریهاش روشن بود و خونه دم داشت.
تنها چجیزی که نیاز داشتم این بود که زیر بقلش عرق کنه و من بلیسمش.
دوست داشتم یه چس بودار بده تا هوای خونه گرمتر شه و من بتونم بو کنمش.
حیف که نشد
بوی عرق یک دختر
دختری را دیدم که در جیم ( باشگاه ) ورزش میکرد. یه دختر خوشگل و بلاند. کمر و باسن او عرق زیادی کرده بود. تنها چیزی که میخواستم در اون لحظه این بود که آن دختر را با همون بدن عرق کرده به تختم ببرم و اورا بو کنم. عرقهایش را لیس بزنم و طعم بدنش را حس کنم